وقتی فکر میکنی هیچکس تو را نمیفهمد
که شکستهایت را به رویت نیاورد
که تمام نقصهایت به اضافهی او، کمال شود
آغوشی که امشب هم مثل شبهای قبل:
به نوزادان مکیدن میآموزد تا گرسنه نمانند
به عقابها شکار کردن میآموزد تا برای جوجههایشان غذایی ببرند
به آب فرمان جاری شدن میدهد تا زمین جان گیرد و مار و مور و انسان از آن برومند شوند
دست درختان را میگیرد و برمیکشد تا بر سرمان سایه افکنند
و همیشه منتظر دلهایی است که نیاز به دلداری دارند
نه پندشان میدهد، نه راه نشانشان میدهد، نه امیدشان میدهد، نه نا امیدشان میکند، نه به مداوایشان میپردازد